فرمانده ی ما هنوز هم خامنه ای است...
يكشنبه, ۲۶ خرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۴۸ ب.ظ
4 سال قبل، وقتی کاندیدای محبوبمان با ٢٤ میلیون رأی رئیس جمهور شد، سخت طالب آن بودیم که شادی کنیم ،
دوست داشتیم به خیابان بیائیم و خستگی یک انتخابات داغ و پر تنش رو از تن به در کنیم . اما وقتی به خیابان آمدیم ،
جز آتش و دود و اعتراض چیزی ندیدیم .
شیشه خیابانها را شکستید و به مردم و نظام تهمت زدید و همه قواعد سیاسی و انسانی را
زیرپا گذاشتید و ما «فقط» نظاره میکردیم .
آمدیم برای شادی دلهای دوستانمان «بوق» بزنیم؛ اما دیدیم که بوق زدن به نماد اعتراض تبدیل شد. شادی رأی آوردن
کاندیدای محبوبمان را به زهر تبدیل کردید و در جلوی چشم ما،
رأی ما را «دروغ» خواندید... !
این خاطرات در ذهنم رژه میروند وقتی میبینم شما را که حالا، با شور و شعف وصف ناشدنی به خیابانها آمدهاید؛
شاد هستید و بوق و سوت و کف میزنید و یا اون عروس و دامادی که با وضع آنچنانی در دید همه می رقصیدند
و یا اون آقا پسر و دختر خانمی که تو یکی از میدون های
اصلی شهر بصورت علنی مشروب می خوردند و می رقصیدند بر روی دست هم .
امت حزب الله جمهوریت را فدای اشرافیت نمی کند و از آراء رقیبش چنان حمایت می کند که از
ناموس خود ، امروز که نتیجه به نفع ما نبود ، نه خانه ای ؛ نه اتوبوسی ؛ و نه بانکی آتش گرفت و
نه جان هم وطنی امان به خطر افتاد.
آقای روحانی از صندوق دولتی آمد بیرون که به دروغگویی مشهورش کرده بودند. ما هم خوشحالیم ،
ولی زیر سایه ی ولایت طعم پیروزی را چشیدن مزه ای دگر دارد.
این فقط شگفتگی رهبرم خامنه ای است ؛
ما فرصت شادی کردن را از شما نمیگیریم؛ این پیروزی گوارای وجودتان باد...
ولی بغضم میگیرد وقتی یاد 4 سال قبل و مظلومیت نظام و رهبرم میافتم .
حسرت آن روزها و شادی نکرده خود را نمیخورم؛ اما نمیتوانم آه نکشم.
یادمان باشد ؛
« فرمانده ی ما هنوز هم خامنه ای است »
۹۲/۰۳/۲۶
پست فرمانده ی ما هنوز هم خامنه ای است...را با درج ادرس وبلاگ شما در وبلاگ زهرشیرین گذاشتم.
درد دلی که بغضمان را بیشتر می کند.الهی دینمان و امام و قائدمان را از ما نگیر.