عِشق عَلَیهِ السَّلام

ای ماهی فتاده به دریای خون و خاک - قربانیان کوی تو هستند بی پلاک

عِشق عَلَیهِ السَّلام

ای ماهی فتاده به دریای خون و خاک - قربانیان کوی تو هستند بی پلاک

عِشق عَلَیهِ السَّلام

چقدر گریه کنم تا نبری از یادم
در سراشیبی قبرم به شما محتاجم

برای او که دیر کرده است!

شنبه, ۱ تیر ۱۳۹۲، ۰۳:۴۵ ب.ظ

خسته‌ شدم‌ از این‌ همه‌ شلوغی‌ و این‌ همه‌ سروصدا. باز هم‌ به‌ میان‌ مردمان‌ می‌آیم‌ و به‌ صداها گوش‌ می‌دهم‌. شاید صدایت‌ را بشنوم‌ یا ببینمت‌! هر روز به‌ دنبال‌ تو می‌گردم‌ و زمزمه‌ می‌کنم‌: «برایم‌ سخت‌ است‌ که‌ خلق‌ را ببینم‌ و تو از نظرم‌ پنهان‌ باشی‌ و هیچ‌ صدایی‌ از تو به‌ گوشم‌ نرسد.» فرازی‌ از دعای‌ ندبه‌

شب است و سکوتی دل انگیز و پر از راز همه جا را فرا گرفته است...و این سکوت با نام و یاد تو، پرمعنا می شود.

سکوت شب به من می آموزد که چگونه با مولایم در خلوت خویش، حرف بزنم.راستی چه گفتم؟ از چه حرف زدم؟مگر می شود! من با مولا ...من با مولایم حرف بزنم؟... نمی دانم چگونه از این خلوت بنویسم . تا می نویسم « من با امام زمان … » اشک ها سرازیر می شوند .

آقا جان ! کاش می شد دست های شما را که برای دوستی دراز شده، بگیرم و ببوسم ! کاش می توانستم سرم را در آغوش شما که مهربانتر و گرمتر از آغوش مادر است بگذارم و زار زار گریه کنم ! برای خودم !

برای تمامی لحظه هایی که دلتان را با کارهایم آزردم ، برای تمام شب هایی که برایتان دعا نکردم ؛ برای تمام صبح هایی که به شما سلام نکردم ؛ برای تمام خوبیهایی که از شما رسید و من به خودم نسبت دادم ؛ برای تمام بدی هایی که به واسطه شما از من دور شد و نفهمیدم ؛ برای تمام نعمت هایی که به من دادید و قدر آن را نشناختم... برای تمام ...

یا صاحب الزمان ! مرا ببخش .

مادرم‌ می‌گوید: «همه‌ چیز دیر و زود دارد امّا سوخت‌ و سوز ندارد!»

امّا نه ‌، آمدن‌ تو دیر و زود که‌ دارد هیچ‌، سوخت‌ و سوز هم‌ دارد. باور نمی‌کنی‌؟ بیا و ببین‌ آتش‌ دوری‌ات‌ چگونه‌ دلِ ما را سوزانده‌ است‌!

دستم را بگیر !که اگر دست لطف و مهر شما، لحظه ای از دستانم جدا شوند، می افتم ، می شکنم ، … .

مولای من ! دوستتان دارم . آن قدر که … اصلا خودتان که بهتر می دانید. اما بگذارید باز هم بگویم . بگذارید هزار بار بگویم : دوستتان دارم ، دوستتان دارم ... .

 

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۲/۰۴/۰۱
بی پلاک

نظرات (۱)

۰۲ تیر ۹۲ ، ۱۲:۳۹ جوان انقلابی
مشب بهشت را به تماشا گذاشتند

امشب نمک به سفره دنیا گذاشتند

امشب به روی دامن نرجس از آسمان

ماهی به نام مهدی زهرا گذاشتند

امشب به خانه حسن عسگری برو

چون راه را برای همه وا گذاشتند

از بس که آمدند پی دست بوسی اش

از بس زیاد دل روی دل جا گذاشتند!

یوسف ببین که آخر صف ایستاده است

او را برای نوبت فردا گذاشتند

لیلا صفات ها همه مجنون صفت شدند

از عشق سر به دامن صحرا گذاشتند...

السلام علیک یا اباصالح المهدی(عجل الله تعالی فرجه)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی