عِشق عَلَیهِ السَّلام

ای ماهی فتاده به دریای خون و خاک - قربانیان کوی تو هستند بی پلاک

عِشق عَلَیهِ السَّلام

ای ماهی فتاده به دریای خون و خاک - قربانیان کوی تو هستند بی پلاک

عِشق عَلَیهِ السَّلام

چقدر گریه کنم تا نبری از یادم
در سراشیبی قبرم به شما محتاجم

سفرنامه ی مشهد مقدس

سه شنبه, ۹ مهر ۱۳۹۲، ۰۳:۱۳ ب.ظ

السلام علیک یا ثامن الحجج یا علی بن موسی الرضا (علیه السلام)

چه خوش است سفر به سوی تو - چه خوش است سفر به کوی تو

حاجیان اگر به ره مکه می روند - من و آستان ضریح و بوی تو 

  می خواستم خلاصه ای از سفرنامه مشهد مقدس را بنویسم که ناخود آگاه جملاتی شعرگونه به ذهنم

خطور کرد ، هر کاری کردم نتونستم قافیه ، ردیف و وزن شعر رو تنظیم کنم .خواستم بی خیال بشم ، بدلیل

اینکه شاید اهل شعر بخونند واز طبع شعرم خشمگین بشن.

اما از آنجاییکه در شوره زار نشریات هر گونه نوشتاری قابل چاپ و توزیع می باشد ، گفتم: لا مشکل !

می نویسم ، هر چه بادا باد.

بگذریم... ، سفری به نام عشق آغاز شد. من بودم و برادرم محمد عزیز ( بقول دوستان فضای مجازی :

عقید ) ، هیچ چیز از قبل تدارک دیده نشده بود ، فقط چند روز قبل از سفر ، زمان سفر در حد حرف در

عرض چند دقیقه مشخص گردید و الباقی قصه از قبیل مکان استراحت و غیره و ذالک ، بین مسیر

مشخص گردید.

روز جمعه 5/7/ حماسه سیاسی – حماسه اقتصادی ، حدود ساعت 11 صبح ، پس از جاسازی وسایل

مایحتاج بین راه و دادن صدقه از خانواده خداحافظی کردیم و سوار بر رخشی سفید و لرزان شدیم و به

سمت حرم امام مهربانی ها راه افتادیم.

چه قدر منتظر تشریف فرمایی اخوی محترم شدیم!! بماند.. البته عادت کردم دیگه..

10 دقیقه .. یک ربع دیگه طبیعیه !

کم کم منظره تهران بزرگ از دید چشمان ما دور می شد. دو تامون از اینکه در کنار هم به زیارت حضرت

رضا (علیه السلام ) می رفتیم ، خوشحال بودیم.

تهران.. گرمسار.. سمنان .. دامغان.. شاهرود.. سبزوار.. نیشابور.. و مشهدالرضا علیه السلام ؛ 

به گمانم یکی از پارک های سمنان بود که برای اقامه ی نماز و عملیات هسته ای ناهار توقف کردیم و پس

از مختصری استراحت مجدد به سمت حرم امام مهربانی ها راه افتادیم.

مناظر کویری گرمسار ،سمنان ،ودامغان زیبا وجذاب و کمی خسته کننده بود ، بیشتر در این فکر بودم که

در روز قیامت چطور این کوه ها و سرزمین ها به قلم و مرکب تبدیل می شوند و چه عظمتی دارد

حضرت حق و یا چگونه در زمانهای گذشته مردم با پای پیاده در سرما وگرما وخطرات موجود در راه این

مسیر را طی می کردند.

محمد عزیز هم که با نیاوردن فلاکس از خوردن چای محروممون کرده بود

گهگاهی آب و تنقلاتی که به همراه آورده بود رو هماهنگ می کرد.

هوا کم کم تاریک می شد و من هم خسته از اینکه یکسره پشت فرمون بودم ، محمد عزیز هم که ظاهراً

دیسک کمرش بالا گرفته بود و تو برق بود ! ، زحمت کشیدند بالاخره ورودی شهر مشهد تا مقابل هتل

رو نشستن پشت فرمون که مدیون نباشن.

 بالاخره به نقل از من ساعت 10 شب و به نقل از محمد عزیز 11 شب رسیدیم به محل استراحت.

شب رو کامل استراحت کردیم و فردا ظهر برای نماز و زیارت آماده شدیم.

چه زیارتی ...

کمتر دنبال رفتن به داخل صحن بودم و هستم و همیشه یک مسیر مشخصی از باب الجواد (علیه السلام)

رو به سمت مسجد گوهرشاد پیش می گرفتم و زیارت نامه و دیگر اعمال رو در محل زیارت مرحوم حاج

آقای بهجت انجام می دادم. 

اما این بار که جلودار قافله محمدعزیز بود ؛ توفیقی اجباری شد که به دیگر صحن ها و رواق ها هم سری

بزنم و به آداب دیگری حضرت رضا (علیه السلام) رو زیارت کنم.

مسیر زیارتمون شده بود :

باب الجواد(علیه السلام) .. صحن جامع رضوی .. بقول محمد عزیز : صحن عرب ها.. صحن جمهوری .. حرم.

از بدو ورود به صحن تا چشم به گنبد مطهر می افتد ناخداگاه دست راست برای ادای احترام به سینه می

چسبد ، واز زبان "السلام علیک یا علی بن موسی الرضا "جاری میشود.

چه زیارتی کردیم ، زیارت مخصوص حضرت رضا(علیه السلام) در شب و روز زیارت مخصوص حضرت.

و چه شبی بود ، قرائت زیارت جامعه ی کبیره با صدای پیر مرد آستان آل الله ، حاج آقا منصور ارضی.

بعد از خواندن دو رکعت نماز و قدری پرسه زدن ، دنیایی از خواسته های ریز و درشت را یکبار دیگر در

ذهن مرور می کردم که با دیدن افرادی که به امید شفا یافتن به پنجره فولاد دخیل بسته بودند ، هر چی

غم و غصه و نذر و نیاز که داشتم ، فراموشم شد.

زیارت و نماز ،کار صبح و ظهر وعصر ومغرب و عشای ما بود .گهگاه گریزی هم به نظارت از برگزاری

پروژه های مختلف از قبیل : ساندویچ 1600 تومنی و معجون خدا رو فراموش نکن و اشترودل و پروژه عظیم

مهتابی سبز می زدیم ؛ که البته پروژه مهتابی سبز بدلیل استقبال بیش از حد زائرین کن لم یکن قرار گرفت.

پس از سه روز اقامت ساعت یک بعد از ظهر حرم امام مهربانی ها را به سمت تهران با رخش سفید و

رانندگی محمد عزیز ترک کردیم و به نقل از من و محمد عزیز ساعت 9:30 دیشب ( 7/8/ حماسه

سیاسی – حماسه اقتصادی ) به دست بوسی مادرمان رسیدیم.

یا امام رضا یکبار دیگر بطلب تا بیاایم و از نزدیک ترانه های ناخوانده امان را کنار بارگاهت زمزمه کنیم :

در سراشیبی قبرم به شما محتاجم.. محتاجم .. محتاجم ...  

 

پی نوشت :

  1. جای مدیر محترم وب سایت " بی نهایت " به شدت احساس می شد.

  2. خیلی از صداهایی که تا بحال نشنیده بودم رو به احترام محمد عزیز ، تو این سفر شنیدم.

  3. تا به حال غیر از سفر کربلا ، چنین اندازه ای پیاده روی نکرده بودم ، که به لطف محمد عزیز صورت گرفت.

  4. جدای اینکه این سفر رو مهمان حضرت رضا(علیه السلام) بودیم ، مهمان محمد عزیز بودم . خدا توفیق جبران بده.

  5. به شرط لیاقت دعاگوی دوستان بودم ، بعضی ها بصورت خاص.

  6. به امید روزی که سفرنامه ی کربلای اربعینی رو خط خطی کنم ، در کنار محمد عزیز.

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۲/۰۷/۰۹
بی پلاک

نظرات (۶)

۱۰ مهر ۹۲ ، ۰۱:۲۶ جوان انقلابی
من فقط شما رو در فضای حقیقی زیارت کنم!! :)

خجالتمون دادید با این پست که! الان آب شدم رفتم تو کیبورد!! :))

برید واسه بچه محلاتون تعریف کنید و بگید یه محمد هست خونشون طرفای میدون شهداست با بالا پایینش با یه ماشینه اسپورتیج از کیا موتور مسیر 12ساعت رو 8 ساعته رسوند تهران!! نذارید بگم راننده ی رالی هم بودم!! نذارید!

:))
پاسخ:
سلام علیکم ، داداش جان بنده که اعتراف کردم ...
قطعاً از تجربه ی بالای شما بوده.
هم تعریف کردم ، هم تمجید. 
پاسخ هم دادم!
ضمناً در فضای حقیقی و غیر حقیقی ارادتمندم.
۱۰ مهر ۹۲ ، ۰۸:۲۹ علی احمدی
سلام
زیارت قبول
مطلبی مرتبط با پستتون نوشتم تو وبم
خوندنش خالی از لطف نیست . . .

پَ نَ : هـَر جـایِ حـرَمَت کـه فـُرود آیـَم ، بـرایـَم راهِ ضَـریحـَت از صَحـنِ آزادی مـی گـذرد .(:
پاسخ:
سلام علیکم
راه ضریح ما از صحن گوهر شاد و جمهوری می گذره!
خیلی هم خوبه...

۱۰ مهر ۹۲ ، ۱۳:۰۳ پلڪــــ شیشـہ اے
سلام علیکم
با اینکه داشتم پامیشدم برم بعدا بیام بخونم اما این قدر رون نوشتید و جالب راحت و سریع چشمم تا آخر متن تون جار یشد!
خوشا به سعادتتان! شاید باورتان نشود ولی تا اون شبی که دوست گرامی توی وب شون نوشته بودن زیارت مخصوص اصلا نمی دونستم همچین شبی و روز یهم هست! (شکلک شرمندگی)

خوشا به سعادتتان
این مسافرت ها طلبیدن های یک دفعه ای مزه اش برای همیشه زیر دندان دِل آدم سخت می ماند! نوش روحتان!

زیارتتان جمیعا قبول
التماس دعا
۱۰ مهر ۹۲ ، ۱۷:۱۳ سوشیانت ...
به امید روزی که سفر نامه کربا نوشته شود
انشاالله
یا علی...
۱۱ مهر ۹۲ ، ۱۵:۰۰ فدایی زینب...
سلام علیکم...
زیارت قبول...
ایشالا دوباره مشرف بشید
التماس دعا
۲۷ مهر ۹۲ ، ۱۳:۵۶ یک مسلمان
زیارت گوارای وجود...

یاد سفر اخیرم افتادم... ممنون گرامی

زیارت بهشت بارها و بارها نصیبتان

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی