عِشق عَلَیهِ السَّلام

ای ماهی فتاده به دریای خون و خاک - قربانیان کوی تو هستند بی پلاک

عِشق عَلَیهِ السَّلام

ای ماهی فتاده به دریای خون و خاک - قربانیان کوی تو هستند بی پلاک

عِشق عَلَیهِ السَّلام

چقدر گریه کنم تا نبری از یادم
در سراشیبی قبرم به شما محتاجم

۱ مطلب در فروردين ۱۳۹۲ ثبت شده است

آقا اجازه؛ خیلی فکرکردیم که اولین نامه ای که براتون می نویسیم چطور باشه ، دیدیم دلمون سیاهه ؛ مطمئن شدیم نمی تونیم حرف دل بزنیم .

گفتیم چند خط باهاتون اختلاط کنیم. آقا اجازه؛ هرچند ، ما کجا و همکلامی با شما.

آقا! معلممون یه مصرع جالبی به ما یاد داده بود ، همیشه می گفت :

تا یار که را خواهد و میلش به که افتد !

ما این مطلب رو براتون نوشتیم که به ما مث همیشه لطف و مرحمت کنید.

مث همیشه به روی سیاهمون نگاه نکنید.


(«السَّلامُ عَلیکَ یـا دَریا»)

عزیزم!

از احوال ما اگر بخواهی ، طوفانی از گناه و بی مروتی و ناجوانمردی نسبت به شماست.

این روزها از همه چیز توبه می کنم.

از گناه ثانیه ی گذشته ام؛ از نگاه دقایق آینده ام؛ از نمازم؛ زیارتم؛ حرف زدنم؛ سکوت کردنم؛ دوست داشتنم.

از عشق و علاقه ام به شماهم توبه می کنم.

عزیزم بیش از این ..... ( اینجای نامه محرمانه بود ).

اصلاً این ادبیات به درد نامه شکوائیه نمی خوره.

باید یه جوری بنویسی که بشه تو نامه داد کشید؛ جیغ زد. مگه نه؟!!

این روزا اصلاً حال درست درمونی ندارم ، نمی دونم چرا دیشب ی مرتبه اومدم !

چرا دست به قلم بردم و از خادم مسجد کاغذ گرفتم که برات نامه بنویسم.

شاید حس کردم اینجا رو راست میشه باهات حرف زد.   جمکران.

آقای با مرام!  آقای مشتی!  آقای این زائرای منتظر!

بسه دیگه!   تاکی آفتاب بودن!   دلم ترکید.   خورشید باش.

اصلاً بیا بزن تو گوشم با اون نگاه نافذت.

بیا داد بزن ، بیا بد و بیراه بگو.

می بینی! هنوز نفهمیدم که تو کجا و بد گفتن! تو کجا و بیراهه سخن روندن.

نمی دونم. خسته شدم... فقط بیا... همین.

می دونم اگه بیای آدمم می کنی.

آقای چش قشنگ! نخند به حرفام.

بچه یتیم همینه دیگه ، بچه یتیم خیابونی بار میاد.

شیخ مسجدمون می گفت: ( انا و علی ابواها هذه الامه)

فقط مال اون روزا نبوده که نوکرتم ،

این بابایی بودن به شما ارث رسیده.

حالا مشتی ! اگه واقعاً بابای من خیابونی در به در هستی... پس بسم الله.

ای کاش دنیا فراموشی می گرفت و من و از یادش می برد.

ای کاش همه تعلقاتم بریده می شد.

ای کاش شهد لبانت رو تو چشمام می دیدم.

و ای کاش می مردم.

 

راستی ! از همین نامه هم توبه.

92/01/24- 4:12 دقیقه بامداد.

۷ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۲ ، ۱۶:۰۷
بی پلاک